مرگ فرزند را مگر میشه فراموش کرد!
مرگ فرزند را میتوانیم تلخترین تجربهای بدانیم که برای یک پدر و مادر پیش خواهد آمد. نوع علاقهای که والدین به فرزندشان دارند بسیار خاصتر و متفاوتتر از هر احساس دیگری است. به همین خاطر نبود فرزندان میتواند برای آنها بسیار آسیبزا باشد. اینکه مرگ فرزند در چه سنی رخ بدهد، ناگهانی باشد یا این آمادگی برای خانواده به وجود آمده باشد و همینطور شرایط مرگ، همگی از عواملی هستند که در شدت این سوگواری تأثیر دارند. بااینحال یک واقعیت تلخ دیگر این است که اگرچه فرزندتان دیگر زنده نیست اما شما همچنان باید به زندگی ادامه بدهید. حتی در شرایط حال حاضر برای کنار هم نگهداشتن خانواده باید بیشتر هم تلاش کنید. اما چطور؟ ما در این مطلب سعی میکنیم تا راهکارهایی را برای کنارآمدن با این غم و همینطور نکاتی که باید به آنها دقت داشته باشید را بررسی کنیم. پس در ادامه همراهمان باشید.
برای دریافت مشاوره در زمینه سوگ می توانید با برترین متخصصان در مرکز مشاوره روانشناسی آواژه از طریق شماره 02191002360 و یا از طریق تلفن های ثابت منزل با شماره 9099070354 تماس بگیرید.
مرگ فرزند و آسیبهای والدین
پدر و مادرها هیچوقت به مرگ فرزندشان فکر نمیکنند. همیشه اینگونه بوده که آنها برای بزرگشدن و مراحل مختلف زندگی فرزندشان رؤیاپردازی و برنامهریزی میکنند. اما اگر به هر دلیلی این شرایط به هم بخورد چه؟ یک بیماری ناگهانی، تصادف یا آسیبهای فیزیکی به هر دلیل دیگری، میتواند این اوضاع را برعکس کند.
در این شرایط والدین فشار روحی بسیاری را تحمل میکنند. شاید بهجرئت بتوان گفت هیچچیز در دنیا عزیزتر از فرزند نیست؛ و ازدستدادن فرزند با تمام آرزوهایی که برایش داشتهاید میتواند بسیار سخت باشد. به همین خاطر بسیاری از پدر و مادرها نمیتوانند بهدرستی با این مشکل کنار بیایند. اینکه شما نتوانید با این وضعیت کنار بیایید به معنای آسیبهای جسمی و روحی است که دیریازود درگیر آنها خواهید شد.
آسیبهای جسمی مرگ فرزند برای والدین
این روزها دیگر به همه ما ثابت شده است که جسم و ذهن رابطه متقابلی با یکدیگر دارند. وقتی شما از نظر شرایط روحی در وضعیت خوبی نیستید نمیتوانیم انتظار جسم سالمی هم داشته باشیم. افکار منفی و ناراحتیهایی که والدین تجربه میکنند بدن آنها را در برابر بیماریهای مختلف آسیبپذیر میکند. در واقع این افراد سیستم ایمنی ضعیفتر و آسیبپذیری بیشتری نسبت به بیماریها پیدا میکنند. بهعلاوه بسیاری از مشکلات روانی نیز خود را در قالب بیماریهای جسمانی نشان خواهد داد.
آسیبهای روحی مرگ فرزند برای والدین
افسردگی، اضطراب، درگیری با بیماریهای جدی مغزی بهخصوص زوال عقل و آلزایمر، احساس عذاب وجدان دائم یا بسیاری از مشکلات روحی دیگر از جمله شایعترین آسیبهایی هستند که پدر و مادرها به خودشان میزنند. درواقع شاید اشتباه نباشد اگر بگوییم بسیاری از پدر و مادرها پس از مرگ فرزندشان جریان طبیعی زندگی خود را از دست میدهند. آنها از این به بعد همیشه و در تمام لحظات به شکلی رفتار میکنند که انگار داغ فرزند درست در مقابل چشمانشان قرار دارد.
عواملی که روی سوگواری شما تأثیر دارند
مرگ فرزند داغ بزرگی برای هر پدر و مادری است. بااینحال بعضی از شرایط میتواند این درد را کمی تخفیف داده یا برعکس، وضعیت را بدتر کند. البته که این موضوع بیش از هر چیزی به شخصیت والدین، میزان حساسیت آنها و شرایط زندگیشان بستگی دارد اما بعضی از جنبههای مربوط به مرگ فرزند هم در این موضوع نقش دارند.
ناگهانی بودن مرگ
همیشه تحملکردن اتفاقات ناگهانی بهمراتب سختتر از وقتهایی است که ما برای یک موضوع آمادگی پیدا میکنیم. در ارتباط با موضوعی به تلخی ازدستدادن فرزند نیز همینطور است. وقتی فرزند شما درگیر بیماری است که میدانید دیریازود او را از دست خواهید داد خودتان را برای این شرایط آماده میکنید. فضای بیمارستان، دیدن فرزند بیمارتان، روند بیماری و تمامی این مسائل یک پیشآمادگی در مغز شما ایجاد میکند که دیریازود میبایست با واقعیت مواجه شوید. اما در مورد مرگهای ناگهانی شرایط بسیار پیچیدهتر است. در این موقعیتها، هیچکس انتظار چنین اتفاقی را نداشته و برای آن آماده نیست. این وضعیت باعث میشود که فرد در ابتدا درگیر یک شوک ناگهانی بشود. آنها اصلاً نمیتوانند واقعیت را باور کنند یا هیچ ایدهای راجع به چگونگی کنارآمدن با آن ندارند. به همین خاطر به زمان و مراقبت خیلی بیشتری برای بهبود نیاز است.
سن فرزند
فرزند شما در زمان مرگ چند سال داشت؟ والدین در واکنش به این موضوع دودسته میشوند. بعضی از والدین تصور میکنند که ازدستدادن فرزند در سنین کودکی دردناکتر است. تصور آنها این است که فرزندشان هنوز برای روبهروشدن با مرگ بسیار جوان یا ضعیف بوده است. در واقع ناتوانی و معصومیت کودکان موضوعی است که میتواند تا همیشه همراه این والدین شده و اجازه ندهد سوگ آنها آرام بگیرد.
در مقابل گروهی از والدین به مرگ فرزند در سنین بالاتر واکنشهای شدیدتری نشان میدهند. این گروه معتقدند تلاش و انرژی بیشتری برای تربیت فرزندشان گذاشتهاند. خاطرات بیشتری با او ساختهاند و حالا حضورش را در همهجا احساس میکنند. درواقع این والدین به دلیل لحظات بیشتری که در کنار فرزندشان گذراندهاند دلکندن از او برایشان بسیار دشوارتر است. فرزندان در سنین بالاتر تعاملهای بیشتری با والدینشان داشتهاند، والدین خاطرات بسیاری دارند و به همین خاطر برگشتن به زندگی عادی برایشان بهمراتب مشکلتر خواهد بود.
برای اطلاع از علل سندرم مرگ ناگهانی نوزاد کلیک کنید.
شرایط مرگ فرزند
یکی از موضوعاتی که بهشدت میزان سوگ والدین را در مورد مرگ فرزندشان تحتتأثیر قرار میدهد چگونگی مرگ فرزند است. آیا شما میتوانستید کاری برای تغییر شرایط انجام بدهید؟ این سؤالی است که بسیاری از والدین را درگیر عذاب وجدان میکند. آنها حتی گاهی بهاشتباه فکر میکنند که به دلیل کمکاری خودشان فرزندشان را ازدستدادهاند. به همین خاطر بررسی واقعبینانه و پاسخدادن درست به این شرایط تأثیر بسیاری در وضعیت روحی بازماندگان خواهد داشت.
مرگ فرزند و زندگی با سایر فرزندان
وقتی شما یک خانواده دارید، پس از مرگ فرزند هم هنوز این خانواده پابرجاست. این یعنی، شما میبایست به وضعیت خانواده خود رسیدگی کنید. محتوای این موضوع وقتی جدیتر میشود که فرزند ازدسترفته شما، تنها فرزندتان نبوده باشد. آیا شما بهغیراز او فرزند یا فرزندان دیگری هم دارید؟ در این بخش میخواهیم راجع به سلامت روان آنها صحبت کنیم. به خاطر داشته باشید که این ماجرا و نوع واکنش شما نسبت به آن، روی شخصیت و رفتار سایر فرزندانتان نیز تأثیر خواهد گذاشت.
برای اطلاع از راه های کنار آمدن با خودکشی فرزند کلیک کنید.
حساسیتهای بیش از حد
گاهی اوقات ترس ازدستدادن، باعث میشود شما نسبت به بقیه فرزندانتان بیش از حد سختگیر بشوید. در این موقعیتها ما همیشه نگران این هستیم که نکند اتفاقی مشابه فرزند یا فرزندان دیگرمان را هم از ما جدا کند! به همین خاطر شروع به مراقبتکردنهای افراطی میکنیم. یا شاید شما از نظر فیزیکی مراقبت افراطی نداشته باشید اما بیش از حد به فرزندان خود وابستگی پیدا کنید و آنها را نیز به خودتان وابسته نگه دارید.
این حالت یکی از رایجترین اشتباهاتی است که ما در واکنش به مرگ فرزند انجام میدهیم. اما به خاطر داشته باشید که این رفتار شما از ترسی میآید که اساس منطقی درستی ندارد. در واقع مراقبتکردنهای افراطی یا پر کردن خلأهای عاطفیمان با استفاده از دیگران رفتارهایی نیستند که واقعاً مشکل را حل کنند یا اگر بحرانی پیش بیاید بتوانند ما را نجات بدهند. پس بهتر است بهجای این کارها به دنبال راههای سالمتری برای کنارآمدن با شرایط باشیم. بهعلاوه شما با این رفتارها سلامت روان فرزندان دیگرتان را نیز به خطر میاندازید.
دست شستن از دنیا
حالتی درست برعکس آنچه در بالا گفتیم هم وجود دارد. گاهی اوقات یک مادر یا پدر با ازدستدادن فرزند خودش کاملاً غرق در ناراحتیهای خویش میشود. این والدین آنقدر از نظر روحی تحتفشار قرار میگیرند که دیگر وظایف پدری یا مادری خود را برای سایر فرزندان نیز بهدرستی انجام نمیدهند. در این شرایط فرزند شما احساس میکند از نظر روحی بیپناه مانده؛ و این میتواند تأثیر منفی بسیاری روی سلامت روان او داشته باشد.
صحبتنکردن از اتفاقی که افتاده
یک اشتباه رایج دیگر این است که والدین فکر میکنند بهتر است هرگز با کودکان راجع به اتفاقی که برای خواهر یا برادرشان افتاده صحبتی نکنند. آنها فکر میکنند این کار از نظر روانی به صلاح فرزندشان است. در واقع میخواهند سایر فرزندانشان را از این فضای ناراحتکننده دور نگه دارند. اما از نظر متخصصان روانشناسی کودک این کار اشتباه است.
در این حالت کودکان در شرایط سختی قرار میگیرند که نمیدانند چطور باید به احساسات و شرایط روانیشان رسیدگی کنند. پس بهعنوان والدین این کودکان، حتماً درباره اتفاقی که برای برادر یا خواهر آنها افتاده برایشان صحبت کنید. اجازه بدهید آنها هم احساس خود را بیان کنند و حتی غم خود را با گریه و ناراحتی نشان بدهند.
راهکارهایی برای کنارآمدن با مرگ فرزند
مهمترین نکته راجع به مرگ فرزند این است که چطور با این غم کنار بیاییم. بخواهید یا نخواهید شما میبایست از این به بعد با داشتن چنین تجربه تلخی به زندگی ادامه بدهید. اما سؤال مهم اینجاست که بهعنوان پدر یا مادری که فرزندش را از دست داده است چطور میتوانیم به زندگی خودمان ادامه بدهیم؟ چند راهکار وجود دارد که میتواند از سلامت روان شما در مقابل غمی که در دل دارید مراقبت کند. این راهکارها عبارتند از:
1- به خودتان اجازه سوگواری بدهید
اولین راهکار این است که به خودتان برای ناراحت و سوگوار بودن حق بدهید. گاهی اوقات ما فکر میکنیم نباید بیش از حد ناراحتی کنیم و باید جلوی خودمان را بگیریم. یا شاید حتی دیگران از ما بخواهند که سریعتر احساساتمان را کنترل کرده و سروسامانی به زندگیمان بدهیم. اما واقعیت این است که شما فاجعه بزرگی را از سر گذراندهاید. پس بسیار طبیعی است که ناراحت باشید و بخواهید عزاداری کنید. هرگز جلوی خودتان را برای عزاداریکردن نگیرید. اینکه مانع جریانداشتن احساساتتان بشوید میتواند صدمات روحی بیشتری را به دنبال بیاورد.
2- واقعیت را بپذیرید
تا هرکجا که احساس میکنید نیاز دارید برای فرزند ازدسترفتهتان عزاداری کنید هرگز احساساتتان را سرکوب نکنید. بااینحال این نکته را به خاطر داشته باشید که اولین قدم برای شروع زندگی دوباره و کنارآمدن با این غم، پذیرفتن آن است. پذیرفتن به معنای آن است که شما قبول کنید این اتفاق در زندگیتان افتاده و با وجود داشتن چنین تجربهای میبایست به مسیر زندگیتان ادامه بدهید.
3- شما انسان بدی نیستید
وقتی صحبت از پذیرش میشود خیلی از پدر و مادرها احساس عذاب وجدان میکنند. آنها میگویند چطور میتوانیم زندگی کنیم و شاد باشیم وقتی فرزندمان در سنین کودکی یا جوانی از بین رفته است. در واقع آنها فکر میکنند برای حفظ حرمت فرزند ازدسترفته باید همیشه غمگین باشند. این وضعیت گاهی آنقدر جدی میشود که اگر بخواهند شاد باشند یا حتی لباسهای مشکی را در بیاورند احساس عذاب وجدان میکنند؛ یا فکر میکنند پدر و مادر بدی هستند. آیا به نظرتان این تفکر درست است؟ به نظر شما روح فرزندتان به شما چشم دوخته و انتظار دارد پس از مرگ او شما زندگی خود را متوقف کنید؟
بهتر است تلاش کنید تا به این باور برسید که زندگیکردن شما به معنای این نیست که آدم بدی هستید. شما فرزندتان را فراموش نکردهاید یا نسبت به آن بخش از زندگی خودتان بیتوجه نشدهاید. بلکه قرار است بدانید بخشها و ابعاد مختلف زندگی نباید باهم مخلوط شوند. بلکه باید این بخشها را جدای از هم نگه دارید. این یعنی به همان اندازه که لازم است یاد و خاطره فرزندتان را زنده نگه دارید؛ و به همان اندازه که لازم است به بخشها و وظایف دیگر زندگیتان هم توجه کنید.
4- چه چیزی آرامتان میکند؟
راهکارهایی را پیدا کنید که میتوانند شما را برای طولانیمدت آرام کنند. برای مثال ممکن است به مسائل مذهبی، خیریه، هنری یا علمی علاقه پیدا کنید. مهم نیست این راهکار چه باشد مهم این است که به شما احساس خوبی را منتقل کند. روشهایی مثل گریهکردن، عزاداری، انزواگزینی و انجامندادن امور زندگی شاید در کوتاهمدت شما را آرام نگه دارند اما خودتان بهتر میدانید که نمیتوان به این شکل همه عمر را گذراند. پس بهتر است هرچه سریعتر به دنبال راهکارهای مثبت و سازنده برای آرامکردن خود و ادامهدادن زندگیتان باشید.
مرگ فرزند و اهمیت مشاوره
وقتی آسیب روحی به بزرگی مرگ فرزند را در زندگیتان تجربه کردهاید بهترین قدمی که میتوانید برای سلامت روان خود و سایر اعضای خانواده بردارید کمکگرفتن از روانشناس است. جلسات مشاوره میتوانند به شکلهای مختلف به شما و خانوادهتان در این شرایط کمک کنند.
مشاورههای فردی
با مرگ فرزند، قطعاً والدین و همینطور سایر فرزندان که حالا خواهر یا برادرشان را ازدستدادهاند آسیبهای روحی بسیاری را تجربه میکنند. افسردگی، اضطراب، کابوسهای شبانه و مسائلی ازایندست در این خانوادهها بسیار اتفاق میافتد. در چنین شرایطی شما بیش از هر چیز به یک روانشناس نیاز دارید. مشاور متخصص بهخوبی شرایط روانی تکتک اعضای خانواده را بررسی کرده و راهکارهایی را برای درمان آسیبها و جلوگیری از پیشرفت آنها به وی آموزش میدهد.
مشاوره خانواده
اگر فرض کنیم همه خانواده شما یک واحد است، حالا خانواده ضربه سنگینی را تجربه کرده است. قطعاً همه چیز در زندگی و روابط میان شما به هم خواهد ریخت. کمکگرفتن از یک مشاور خانواده به شما کمک میکند که یاد بگیرید چطور بعدازاین آسیب خانوادهتان را دوباره بازسازی کرده و اجازه ازبینرفتن یا آسیبدیدن به آن ندهید. برای دریافت خدمات مشاوره خانواده کلیک کنید.
برای دریافت مشاوره در زمینه مادرشوهر حسود می توانید با برترین متخصصان در مرکز مشاوره روانشناسی آواژه از طریق شماره 02191002360 و یا از طریق تلفن های ثابت منزل با شماره 9099070354 تماس بگیرید.
سؤالات متداول
هیچ زمان خاصی برای سوگواریکردن و تمامشدن سوگواری وجود ندارد. نکتهای که باید به آن دقت داشته باشید شدت این موضوع است. اگر شدت سوگواریهای پدر یا مادر اصلاً کمتر نشده این موضوع نشانه افسردگی یا اختلال سوگ است. اما اگر ناراحتی با شدتی کمتر هنوز هم ادامه دارد اما فرد به امور زندگیاش هم رسیدگی دارد میتوان گفت که او به زمان و البته حمایت تخصصی بیشتری نیاز دارد. در این شرایط بهتر است از یک مشاور روانشناس کمک بگیرید.